روایت انتخاب بیبی «قصههای مجید» از زبان کیومرث پوراحمد
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۶۴۸۹۹
موزه سینمای ایران به یاد «کیومرث پوراحمد»؛ فیلمنامه نویس و کارگردان سینمای ایران بخشهایی از گفتگوی تاریخ شفاهی این هنرمند فقید را بازنشر میکند..
کیومرث پوراحمد با اشاره به دوران کودکی خود گفت: من دراصل نجف آبادی هستم و در زمان کودکی سرگرمی زیادی برای ما وجود نداشت؛ یک مدادرنگی شش تایی کوچک برای ما جهان بزرگی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی درباره آشنایی خود با سینما خاطرنشان کرد: برادر بزرگم چندبار من را به سینما برده بود. یادم میآید فیلمهای «عروس فراری»، «آقا جنی شده» و «اسپارتاکوس» را با او در سینما دیدم و با دیدن فیلم «اسپارتاکوس» دریچه دیگری از سینما به روی من باز شد و دائم از خودم میپرسیدم این فیلمها را چگونه میسازند و این تصاویر را چگونه کنارهم قرار میدهند و هنوز بعد از سالها اسپارتاکوس فیلم محبوب من است.
وی با بیان اینکه در جوانی همیشه با خودم میگفتم من یا باید کارگردان شوم و یا معلم، بیان داشت: در دورهای برای کار به روزنامه اطلاعات رفتم که جواد مجابی سردبیر بود در همان دورهای که فریدون جیرانی هم در این روزنامه کار میکرد و رسول صدرعاملی در بخش حوادث بود. همکاری من با این روزنامه درست زمانی بود که میخواستم فیلم بسازم.
پوراحمد یادآور شد: در همان دورهها فیلمنامه «تاتوره» را به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برده بودم که بعد از ۱۳ بار اصلاح تصویب شد. یادم میآید با محمدمهدی دادگو سر جویهای محوطه موزه سینما باهم قرارداد بستیم و اولین فیلم بنیاد سینمایی فارابی را من ساختم.
وی درباره انتخاب مادرش برای ایفای نقش در «قصههای مجید» نیز گفت: داستان به این شکل بود که ما خانه و مهدی باقربیگی (مجید) را انتخاب کرده بودیم و فقط بی بی مانده بود. مادر من برای انتخاب نقش بی بی با همسایهها و خانمهای مُسن صحبت میکرد و ما از آنها تِست بازیگری میگرفتم. یادم میآید یک روز یکی از خواهرانم به من گفت تو سراغ خانمهای معمولی خانه دار میروی مادر خودمان هم این خصوصیات را دارد چرا از او برای این نقش استفاده نمیکنی. اینها درحالی بود که مادر من عاشق سینما بود؛ هفتهای دو سه بار به سینما میرفت، همه سریالهای تلویزیون را میدید و در آشپزخانهاش یک رادیو داشت که دائم قصهها را گوش میکرد، کتاب زیاد میخواند و کتاب قصههای مجید را هم چندبار خوانده بود. یک دوربین وی اچ اس کوچک داشتیم مادرم را به خانهای که انتخاب کرده بودیم به همراه مجید بردیم و به او گفتم قصه خواب نما را بگوید و ما فیلمبرداری کردیم و متوجه شدم که مادرم برای این نقش بسیارخوب است و به این شکل بود که بی بی «قصههای مجید» انتخاب شد.
وی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره بازیگران جوانی که در فیلم هایش حضور داشتند، گفت: محمدرضا فروتن و الناز شاکردوست را من به سینما معرفی کردم و افسانه بایگان سطح کارش با فیلم «خواهران غریب» عوض شد. فیلم «خواهران غریب» بسیار موفق بود در جشنواره فیلم فجر و چند جشنواره خارجی جایزه گرفت و آقای زم اصرار داشت قسمت دوم این فیلم را هم بسازیم، اما من موافق نبودم و گفتم نمیخواهم خودم را تکرار کنم.
وی درباره چگونگی ساخت فیلم «گل یخ» نیز توضیح داد: روزی وحید نیکخواه آزاد به من گفت با دوستانش فیلم «سلطان قلبها» را دیده است و پیشنهاد داد این فیلم را به روز کنیم و به شکل دیگری بسازیم و من در ابتدا جدی نگرفتم. یک سال گذشت و بعد فکر کردم بد نیست به آن بپردازم همه اتفاق- حادثههای آن فیلم را دراماتیک کردم که در نهایت شد فیلمنامه «گل یخ» که یک سال بر روی آن کار کردم و بعد آنرا ساختم. من بدترین و بهترین فیلمم را کمتر از یک سال روی فیلمنامه آن کار نکردهام و همه آنها را به یک میزان وسواس ساختهام و طبیعی است که یکی خوب و یکی بد شود.
پوراحمد در پاسخ به این سوال که کدام یک از فیلمهایش را بیشتر دوست دارد، گفت: همه فیلمهایم را دوست دارم، اما «شب یلدا»، «اتوبوس شب»، «خواهران غریب»، «به خاطر هانیه» و «قصههای مجی» را بیشتر دوست دارم.
وی درباره فیلم «شب یلدا» نیز توضیح داد: «شب یلدا» زندگی خودم است و بدین شکل ساخته شد که خودم پلان به پلان بازی میکردم و محمدرضا فروتن تکرار میکرد. به شکلی که وقتی مادرم در اصفهان فیلم را دیده بود کاملا متوجه شده بود که زندگی خودم است، زیرا حرکات و نحوه بیان محمدرضا فروتن درست مثل من بود که بلافاصله به من زنگ زد و گفت کیومرث تو واقعا خودت را یک سال در خانه حبس کرده بودی و به ما نگفته بودی.
پوراحمد در ادامه افزود: در کارم فقط به نادر ابراهیمی که در حق من پدری کرد مدیون هستم، زیرا من را آزاد گذاشته بود هر سکانسی که میخواستم با هر فیلمبرداری میگرفتم و تشویقم هم میکرد.
وی درباره حضورش در فیلم «جمشیدیه» به عنوان بازیگر بیان داشت: سالهاست با فردین خلعتبری کار میکنم. خلعتبری بسیار آهنگساز خوب، مرد شریف، فیلسوف و دوست نازنینی است. یک روز به من گفت میخواهم فیلمنامهای که خودم نوشته ام را بفرستم و تو بخوانی و من خواندم و گفتم فیلمنامه خوبی است. به من گفت حاضر هستی نقش پدر در فیلم جمشیدیه را بازی کنی؟ نقش کوچکی بود، اما من پذیرفتم.
موزه سینمای ایران درگذشت «کیومرث پوراحمد»؛ فیلمنامه نویس، کارگردان و تهیه کننده سینمای ایران را به جامعه هنری تسلیت گفته و از خداوند برای خانواده آن مرحوم آرزوی صبر دارد.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری سینما و تئاترمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: کیومرث پوراحمد قصه های مجید اخبار هنرمندان کیومرث پوراحمد سینمای ایران قصه های مجید من گفت فیلم ها یک سال قصه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۶۴۸۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲۰ سال از درگذشت گل آقای ایران گذشت
از قدیم گفته اند؛ «خنده بر هر درد بیدرمان دواست» و زنده یاد کیومرث صابری فومنی به عنوان سردمدار طنز فاخر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مجله «گلآقا» را با این شعار منتشر میکرد. او یکی از سرشناسترین طنز نویسان ایرانی است که با قلم توانمند خود توانست مسیرهای جدیدی را در طنزنویسی، پیش روی مخاطبان و اهل فن قرار دهد.
کیومرث صابری فومنی مشهور به گلآقا، ادیب و طنزپرداز معاصر، ۷ شهریور ۱۳۲۰ در گیلان به دنیا آمد. پدرش که کارمند وزارت دارایی و اهل رشت بود در ۱۳۱۷ به اداره دارایی صومعهسرا منتقل شد. در ۱۳۲۱ به اداره دارایی فومن انتقال یافت و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت. صابری تحصیلات دبستانی خود را در فومن گذراند و پس از پایان تحصیلات ابتدایی به شاگردی در یک مغازه خیاطی پرداخت، اما در اواخر مهر همان سال به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد. در ۱۶ سالگی (۱۳۳۶) در امتحان ورودی دانشسرای کشاورزی ساری که از شهرستان فومن فقط یک دانش آموخته را میپذیرفت، قبول شد. ۲ سال در آنجا تحصیل کرد و پس از قبولی در امتحانات در ۱۸ سالگی (۱۳۳۸) به عنوان معلم یک دبستان روستای کَسما رفت.
اولین نوشته اش (شعری با عنوان یتیم) بین سالهای ۱۳۳۹ـ۱۳۳۶ در مجله امید ایران چاپ شد. فومنی در ۲۰ سالگی (۱۳۴۰) در رشته ادبی به طور متفرقه امتحان داد و دیپلم گرفت. همان سال در کنکور رشته سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و همزمان با تدریس در دبستان و دبیرستان به تحصیل پرداخت. پس از چهار سال (۱۳۴۴) توانست لیسانس حقوق سیاسی خود را از این دانشکده دریافت کند. او در نخستین سال تحصیل در دانشکده (۱۳۴۰) در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد، گردنش مضروب و دستگیر شد. بعدها شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شکسته فومنی» برای توفیق ارسال کرد. پس از چاپ این شعر در چند شماره بعد توفیق، صابری به طنزنویسی کشیده شد. پس از تعطیلی توفیق، به تدریس ادامه داد.
او بعدها در هنرستان صنعتی کارآموز تهران با محمدعلی رجایی که بعد از انقلاب اسلامی به نخستوزیری و ریاستجمهوری رسید، آشنا شد. این آشنایی به دوستی صمیمانه آنها انجامید. صابری در دهه ۵۰ بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و تدریس کرد و در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ فوق لیسانس ادبیات تطبیقی از دانشگاه تهران شد. پس از انقلاب در زمان نخستوزیری شهید رجایی به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخستوزیر منصوب شد. در زمان ریاستجمهوری شهید رجایی به مشاورت فرهنگی رئیسجمهور رسید و تا زمان شهادت رجایی در این سمت باقی بود و هنگام ریاستجمهوری آیتالله خامنهای در همان سمت ابقا شد.
مشاغلی که صابری از بعد از انقلاب برعهده داشته است، عبارتند از: عضو هیئت مؤسس انجمن موسیقی، مشاور وزیر مسکن و شهرسازی، مدیرکلی دفتر آموزش بازرگانی و حرفهای وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹)، تدریس در کلاسهای حضوری دانشکده مکاتبهای، تدریس در دانشکده روابط بینالملل، تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، همکاری با معاونت امور بینالملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مشاور افتخاری (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹)، عضو منتخب شورای عالی انقلاب فرهنگی در کمیته نامگذاری، عضو هیئت ایرانی در کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد (دهلی نو ۱۳۶۱).
مشاغل سیاسی نمیتوانست صابری را راضی کند به همین علت بُعد فرهنگی کار خود را وسعت بخشید. در سال ۱۳۶۲ ناگهان از همه مسئولیتهای دولتی خود کناره گرفت و پس از مدتی، شروع به نوشتن یادداشتهای روزانه طنز با نام مستعار «گلآقا» و تحت عنوان «دو کلمه حرف حساب» با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در روزنامه اطلاعات کرد که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران بود.
پس از گذشت ۶ سال صابری تصمیم گرفت هفتهنامه گل آقا را منتشر کند. فعالیتهای گل آقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند؛ ماهنامه گلآقا، سالنامه گلآقا و هفتهنامه «بچهها... گلآقا» از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود. کیومرث صابری فومنی پس از تحمل یک بیماری سنگین (سرطان خون) در ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۳ دار فانی را وداع گفت.
گل آقا؛ احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاببه گفته کارشناسان، در سالهای قبل از انقلاب فضای فکاهی، هجو، هزل، جوک رایج بود، طنز اجتماعی در مطبوعات دیده نمیشد تا اینکه پس از انقلاب به همت کیومرث صابری فومنی و دوستان نزدیک آن یک اتفاق بزرگ در طنز افتاد. طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب با انتشار «دو کلمه حرف حساب»های کیومرث صابری فومنی با نام مستعار «گل آقا» احیا شد. او نویسندهای بود که با اشراف به اصول روزنامهنگاری و طنزنویسی توانست میزان تحمل مسئولان حکومتی را تا اندازهای بالا ببرد و طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب را احیا کند.
مخاطبان پوست کلهام را میکنند!در ۱۱ مهر ماه سال ۱۳۷۰ روزنامه «وال استریت ژورنال» مطبوعات ایران را آزادترین مطبوعات خاورمیانه خواند و با اشاره به هفتهنامه «گل آقا» نوشت: عراق و حتی عربستان هرگز نشریهای، چون «گل آقا» را تحمل نخواهند کرد. این روزنامه به نقل از کیومرث صابری صاحب امتیاز گل آقا نوشت: «اگر دولت سعی کند، کنترلی بر کار ما اعمال کند، مجله را تعطیل خواهید کرد. اگر قلم، آزادی نداشته باشد، بهتر است اصلا هیچ چیز ننویسد لیکن من به اسلام و قوانین کشورم احترام میگذارم. من یک منتقد سیاسی هستم و مجبورم نقاط ضعف را بزرگ جلوه دهم». این روزنامه همچنین با اشاره به اینکه صابری از برخورد سرد دولت ایران با آمریکا حمایت میکند، از قول او نوشت: «اگر من از آمریکا انتقاد نکنم، خوانندگانم پوست از کلهام میکنند».
راز جاودانگی گل آقاپرویز روحبخش، شاعر و نویسنده طنز که با نام مستعار «کارمند الشعرا» با هفتهنامه گلآقا همکاری میکرد، در گفت و گویی درباره زنده یاد صابری گفت: او زمانی که به سفر حج رفته بود در کنار کعبه به خدای خودش قول داد که قلمش را در مسیری به جز احقاق حق و حق نویسی به کار نبرد. پس از بازگشتش، ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات راهاندازی کرد و خیلی زود مورد توجه همه قرار گرفت. مردم در آن زمان تشنه طنز مطبوعاتی اجتماعی، سیاسی بودند. در سال ۱۳۶۹ به فکر راهاندازی هفتهنامه «گلآقا» افتاد. ابوالقاسم حالت، محمد خرمشاهی، بهاء الدین خرمشاهی، محمد پور ثانی، عمران صلاحی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، منوچهر احترامی، ابوتراب جلی و احمد عربانی از جمله افرادی بودند که در آن سالها وارد همکاری با مجله گلآقا شدند. این طنزپرداز همچنین افزود: گل آقا همواره عاشق زیبایی و زیبانویسی بود همیشه به همکارانمان توصیههایی راهگشا داشت. این جمله را بارها از او در تحریریه شنیدم که به کاریکاتوریستها تأکید میکرد در کاریکاتور همیشه زیبایی را حفظ کنید. غلو بکنید، اما همیشه زیبا بکشید.
چرا گلآقا در میان مردم گل کرد؟آن طور که سایر دوستان و همکارانش گفته و نوشته اند: گل آقا در «دو کلمه حرف حساب» برای شوخی منتقدانه با شخصیتها و چهرههای سیاسی و مسئولان حکومتی با کسی تعارف نداشت. مردم هر هفته منتظر بودند تا ببینند تحلیلهای گلآقا در آبدارخانه از زبان «شاغلام»، «ممصادق»، «کمینه (عیال ممصادق)» و «غضنفر» در مورد مسائل روز چیست. صابری در گل آقا اشعار طنز بسیاری منتشر کرد، اما بیت «یک زبان دارم دو تا دندان لق/ میزنم تا زنده هستم حرف حق» از زبان شاغلام، یکی از ماندگارترین ابیات او در این مجله است. گلآقا در میان مردم گل کرد؛ آنقدر که کسانی که اقبالی به نشریات و مجلات آن روزها نداشتند، برای رسیدن آن به دکه لحظهشماری میکردند.
پایبندی گل آقا به اسلام و ایرانزنده یاد کیومرث صابری فومنی در مصاحبهای میگفت: «در همان سرمقاله شماره اول اهداف مجله را گفتم. گفتم به ۲ چیز پایبندم برای ابد اسلام و ایران. ایران برای من خیلی مهمه، من یک ایرانی دوستدار این وطنم و اسلام هم که دین ماست».
دیدار زنده یاد صابری با رهبر انقلابصحبتهای صمیمانه رهبر انقلاب با مدیرمسئول مجله طنز گل آقا بارها منتشر شده است. ایشان در آذر ماه ۱۳۸۳ در اهمیت طنز فرمود: «طنز فاخر و برجسته، یکی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است. بنده با مرحوم صابری شوخی میکردم و میگفتم «طنازها»! طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهم جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی».
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
ایشان پس از درگذشت مرحوم صایری با صدور پیام تسلیتی، ضمن آنکه خود را همراه بیست ساله و شریک در غم فقدان او دانستند، بر «سلامت نفس و پاکدامنی سیاسی» گلآقای سیاست ایران شهادت دادهاند.»
روایت «روزگار گل آقایی»
مستند «روزگار گل آقایی» به تهیه کنندگی و کارگردانی حسن یادگاری؛ به شرح زندگی کیومرث صابری فومنی معروف به «گل آقای ایران» میپردازد و محور اصلی مستند، این است که چگونه مسائل روزمره را به زبان طنز برای اقشار مختلف جامعه بازگو میکرد. حدود ۲۵ نفر از همکاران و سیاستمدارانی که او را میشناسند از تجربه همکاری و رفاقت با «گل آقای ایران» میگویند.
جشنواره ملی طنز و رسانه «طنز پهلو»جشنواره طنز و رسانه «طنز پهلو» یادمان کیومرث صابری فومنی (گلآقا) از سال ۱۳۹۵ با همکاری معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان برگزار میشود.
امسال نیز هشتمین جشنواره طنز و رسانه «طنز پهلو» در بخشهای داستان کوتاه طنز، کاریکاتور و کارتون، شعر طنز، طنز چندرسانهای و نثر طنز (طنز مطبوعاتی) و با موضوعات؛ انتخابات، یک بام و دو هوای حمایت غرب از مردم غزه، بسته شدن پنجره جمعیتی در آینده نزدیک و پیر شدن ایران، توهمات اپوزوسیون جمهوری اسلامی ایران، ورزش به ویژه فوتبال، گرانی خودرو، مصائب اینترنت، گرانی خانه و کرایه خانه، آفتهای فضای مجازی (اعتیاد به گوشی، فودبلاگرها، بلاگرهای بیسواد، فیکنیوزها و ...) جهانگردی ایرانیها و ایران گردی جهانیان، صرفهجویی در مصرف آب و انرژی و بروکراسی اداری برگزار شده است.
استان گیلان، شهر فومن (زادگاه کیومرث صابری فومنی) امروز (سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه) همزمان با بیستمین سالروز درگذشت این هنرمند گیلانی میزبان بیش از ۵۰ نفر از اساتید، طنزپردازان و هنرمندان ملی از سرتاسر کشور در برپایی اختتامیه هشتمین جشنواره ملی رسانه و طنز با عنوان «طنز پهلو» است.
باشگاه خبرنگاران جوان گیلان رشت